جوونای دهه شصتی



یا دیگه سوژه ها ناب و داغ نیستن یا من سوژه یابیم کم شده و سرد شدم !

منو اینجوری نبینید ها یه روزگاری کبکبه دبدبه ای داشتم واسه خودم ( آخه این چه لغتیه :|)

دیدین؟؟؟ واسه همین یه خط از حرفای خودمم یه چیزی باید بپرونم و یقه اون قدیمیارم بگیرم که آخه اینا چی بوده ساختین :/

تو صفحه اینستام نوشتم: عکسی برای حرفای تو دلم پیدا نکردم. حالا اینجام باید بنویسم واسه سوژه ها و جرقه های ذهنم واژه پیدا نمیکنم!

میگم نکنه عاشق شدم؟؟؟ [متفکر]

نه آقا نهههههههه اشتباه کردم ببخشید اصن شوخی کردم! این حرفام فقط بدرد تیم خبریه رادیو بلاگیها میخوره!

من خودم دنبال سوژه واسه نوشتنم اونوقت اونا الانه که برسن و مارو سوژه کنن :|

خیلیم چیزیم نیست و شنگولم. آخرین روز خدمت سربازیمم هست دیگه تووووووپ

از اینجا به بعدم خدا بزرگه منم متلاشی! (یعنی کسی ک تلاش های زیاد می کند#)


# منظور نویسنده در اینجا نوشتن پست های جدید است [قسم میخورد حتی]



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مربی و مشاور توسعه فردی اهنگهای رپ ایرانی گاه نوشت های یک "من" آموزش نگارش پایان نامه جایی برای کمک به شما حساب نگار امین پکیج نمونه سوالات حقوق دریایی پیام نور pdf HTTF CLUB وبلاگ علمی-آموزشی دکتر مرتضی رجب زاده پول یاران